سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کوتاهى در کار را پشیمانى بار است و دور اندیشى را سلامت در کنار . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 90 بهمن 5 , ساعت 1:15 صبح

سراب، تشنه یک جرعه صداقت

سراب!

شهری که در دل کوه سبلان آرام گرفته است
شهری که در طول سال، اسمش برای کل ایران آشناست، بویژه در فصل زمستان،
شهری که مردم ایران خیلی بارها و بارها از اخبار شنیده اند و می شنوند:
«امروز، سردترین نقطه کشور شهرستان سراب، با دمای چند درجه سلسیوس زیر صفر»
آری سراب رکورددار در سرماست
اما مردمانی خونگرم و صمیمی و مهمان نواز دارد

این مردم محکم و استوار به آینده امید و بدان دل بسته است
این مردم سبلان مردی را طلب می کند که چون کوه سبلان استوار باشد

تکیه گاه سراب، سبلان است، مردم سراب نیز دنبال تکیه گاهی چون سبلان می گردند
شجاع مردی که امید و آمال آنها را دریابد، و آرزوهای آنها را محقق سازد

مردی که از سراب حقیقتی بسازد در خور و شایسته مردم سراب!
مردی باید بیاید و سراب را چون سبلان بالا ببرد! و به اوج خویش برساند!
مردی رادمرد!
مردی که نه چشم به مال دنیا دوخته است!
مردی که نه جاه و مقام معبود اوست!
مردی که نه در مقابل برخی شخصیت ها و جریانهای سیاسی کرنش می کند تا ...!
مردی که نه دست کمک به اغیار دراز می کند و نه موفقیت خود را از گروههای سیاسی طلب می کند!

بلکه مردی که تکیه گاهش خداست!
مردی که با خدای خویش عهد و پیمان بسته است تا در این راه تنها برای او قدم بردارد!
مردی که عاشق سراب خویش است!
مردی که دوستدار مردم خود و دلسوز دیار و سرزمین مادری اش!
مردی که می خواهد خودش را خرج آمال و آرزوهای مردمانش سازد!
مردی با صداقت، به صداقت سبلان و به محکمی و استواری این کوهی که برای ملیونها انسان آشناست!
مردی که دیانت را بی سیاست، و سیاست را بی دیانت و اخلاق نمی خواهد!
مردی که امیدش فرداست!
و برای امیدش مردم را به یاری می طلبد!
تا با کمک مردمش سراب را به جایگاه شایسته اش برگرداند!
و بدان نامی به بلندای سبلان ببخشد.

اندکی صبر سحر نزدیک است! 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ